نورانورا، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 2 روز سن داره

نورا عشق مامان بابا

خوشخوابی نورا...ههههههههههه

نورا خانوم ما خعععلی خوشخوابه وقتی سر جاش میخوابونمش نیم ساعت بعد کلا 180 درجه جابجا شده اصن یه وضیییییییییی....کلا من درگیرم با خوابوندن این کوچولو اما نورای من عشق من خیلی شیرین شده قررررررربووونت برم مامانی جوووون.... ...
26 مرداد 1393

دو ماهگی عشششششقم نورا

اینم از دخمل کوچولوی من اصلا نمیتونه درست بخوابه عاخه گل من واسه خودت میگم مادر کمر درد میگیریااااا.ولی با طرز خوابیدنش سوژه خنده ای شده ها ههههههههههه راستی چند روز پیش واسه کم خوابیت بردیمت دکتر یه سری دارو بهت داد خدا رو شکر یکم برنامه خوابت بهتر شده.فدات بشم جیگری که اینقد خوشگل و شیرین شدی. ...
8 تير 1393

نورا و داداشی

نورا خانوم ما یه داداشی هم داره که تا بتونه ازش مراقبت میکنه دخملم اینقد داداشی دوست داره که نگوووووو... از مدرسه که میاد اولین کاری ک میکنه بوس کردنه توست اخه خیلی شیرین و خوشمزه ای. اینم یه عکس از حسین و نوراااااا...   ...
2 خرداد 1393

ووروجک من...

نورا خانومم هر روز داری بزرگ تر میشی و خوشمزه تر از قبل وای مامانی بگم از طرز خوابیدنت که خیلی خنده داره اصلا نمیتونی درست بخوابی همش سرت از بالش میوفته نازدخترم با پتو و رو انداز هم مشکل داری به محض اینکه روت میندازیم اینقد دست و پا میزنی تا بره کنار و راحت بخوابی اینم چند تا عکس از مدل خوابیدن دخمل نازم.... ...
2 خرداد 1393

نورای خوش اخلاق!!!!!

دختر گلم هر روز داری بزرگ تر میشی و من بیشتر عاشقت میشم اما دخملم دردسر زیاد داری این چند روز اصلا حالم خوب نبود و همش درگیر دکتر بودم تو هم لطف رو تمام کردی در حقم اصلا اذیت نکردی امروز ک رفته بودیم دکتر توی راه رفت و برگشت کلا خواب بودی ولی ناگفته نمونه جای دوری نرفتی مثل خالت میمونی!!!!!!!!!!راستی نازگلم خیلی بد اخلاقی مخصوصا وقتی میخوایم ازت عکس بگیریم!!!!!بابا این اخما رو باز کن چه خبره دختر؟؟؟؟       ...
7 ارديبهشت 1393

عکسای سه روزگی نورا جیگر مامان!!!

  نورا دختر گلم امروز سه روز میشه که اومدی و دنیارو واسم بهشت کردی!!ولی دخمل عزیزم یکم به فکر مامان باش آخه کل روز رو خواب تشریف داری و شبا هم اون چشمای نازت رو باز میکنی و دیگه نمیذاری کسی خواب داشته باشه اخه این برنامه خوابه که داری دختر ؟؟؟؟ولی اشکال نداره اینقدر خوشمزه و شیرین هستی که این سختی هارو به جون میخرم دختر عزیزم   ...
24 فروردين 1393

بدنیا اومدن فرشته کوچولو

فرشته کوچولوی ما20 فروردین ساعت 3 بعد از ظهر بدنیا اومد!!!! وقتی دیدمت دنیارو بهم دادن و بابایی هم کلی واست ذوق کرده بود.منم بیشتر نمیرسیدم جواب تلفن رو بدم داداش حسین فقط زنگ میزد و میخواست بدونه خواهرش چطوره!!!توی بیمارستان هم خیلی اروم بودی و ازت عکس هم گرفتن و تا الان هم باید گذاشته باشن توی سایت بیمارستان!!!!روز 21 هم نزدیکای ظهر بود که مرخص شدم و رفتیم خونه عزیز هم دنبالمون اومد که ازت مراقبت کنه!!!راستی کوچولو توی خونه سر بغل کردنت همش دعوا میشه از بس نازی دخملم         ...
22 فروردين 1393